در این نوشتار به نقد فیلم Nobody 2021 به کارگردانی ایلیا نیشولر و بازی باب ادنک میپردازیم. در ادامه با نقد فیلم هیچکس در سایت تکراتو همراه ما باشید.
سالهاست که مخاطبان سینما باب ادنک را به عنوان سائول گودمنِ وکیل در جهان برکینگ بد میشناسند. در فیلم Nobody یا همان فیلم هیچ کس این بازیگر سعی میکند یک ستاره اکشن هالیوودی باشد که در یک سکانس و با دست خالی چهار پنچ نره غول آمریکایی را بزند که میزند و در سکانسهایی مشابه با عالم و آدم درگیر شده و روحیه ابرقهرمان پروری هالیوود را زنده نگه دارد.
این فیلم توسط دریک کولستاد نویسنده سری جانویک نوشته شده است. همان طور که از چنین نویسندگانی انتظار میرود ابایی از نوشتن صحنه های فانتزی معروف هالیوودی ندارند و درین فیلم هم چنین فضایی حاکم است.
به دلیل این ارتباط مقایسه بین جانویک و فیلم هیچکس برای بنده بسیار آسان است و جلوی خودم را نمیگیرم که از فیلمنامه این فیلم دلخوشی نداشته باشم. البته من هیچ مشکلی با فانتزیهای اینچنینی در سینما ندارم و لطافت خاصی درین ژانر میبینم به شرطی که خود فیلم منطق خودش را نقض نکند و با شعور مخاطب بازی نکند.
اکشنی فانتزیک با ته مایه های درام از جنس هالیوود
فهرست مطالبی که در ادامه نقد فیلم هیچکس خواهید خواند به شرح زیر است:
برخورد بنده با اسم فیلم تداعی نام خواننده مورد علاقه ام در حوزه رپ و نام فیلم مورد علاقه شخصیم بود: Mr Nobody فیلمی در ژانر علمی تخیلی که اساسا هیچ ربطی به این فیلم مورد بحث ما ندارد اما در دلم بارقه های امیدی را به واسطه این تداعی بوجود آورد که در ادامه با یاس همراه شد.
این اثر متاسفانه و مطلقا هیچ آرزویی ندارد. خیالپردازی نمیکند. تمام تلاش کارگردان در چند سکانس اکشن و تیپسازی، اخته شده است. فیلم هیچکس انتظار اکشن سختگیرانه ای را که مخاطبان انتظار دارند هم نمیتواند به درستی برطرف کند. همچنین داستان فیلم تاثیر عاطفی مورد انتظار کارگردان را روی مخاطب نمیگذارد.
در ژانویه ۲۰۱۸ اعلام شد که باب اودنکرک به جمع بازیگران این فیلم پیوسته است و ایلیا نایشولر کارگردانی فیلمنامهای از درک کلستاد را بر عهده دارد.
اودنکرک همچنین به عنوان تهیه کننده این فیلم فعالیت خواهد کرد در حالی که دیوید لیچ نیز تهیه کنندگی را بر عهده خواهد داشت. کلستاد به همراه مارک اس. فیشر و توبی مگوایر به عنوان تهیه کننده اجرایی فعالیت میکند . STX Entertainment قرار بود این فیلم را توزیع کند. در آوریل ۲۰۱۹ Universal Pictures حق پخش فیلم را از STX به دست آورد.
بیشتر بخوانید:
نقد فیلم گودزیلا علیه گ 2021 : گودزیلا شکست میخورد!
نقد فیلم لیگ عدالت اسنایدر کات 2021 : یک دفاعیه غافلگیر کننده
در اکتبر ۲۰۱۹ کانی نیلسن و کریستوفر لوید به جمع بازیگران فیلم پیوستند و در نهایت در ۱۰ دسامبر سال ۲۰۲۰ یونیورسال تصمیم گرفت با طرح اصلی خود برنامه ریزی کند و آن را برای اکران در تاریخ ۲۶ فوریه برنامه ریزی کند.
نقد فیلم Nobody 2021
در فیلم هیچ کس باب ادنک در نقش هاچ منسل یک مرد خانه و خانواده است که در شرایط مالی متوسطی زندگی میکنند. او در همان کارهای روزمره گیر کرده و یک زندگی نسبتا پیش پا افتاده را اداره میکند.
این روند تا زمانی ادامه پیدا میکند که به خانه او دستبرد میزنند و این جرقه ای میشود برای همان طرح تکراری و اینروزها همه گیر شده در سینمای هالیوود: عصیان شخصیت اول فیلم و موتاسیون او به نوعی از جوکر، که همانطور که عرض کردم اینروزها مورد توجه سینماگران و مخاطبان سینمای اینروزهای جهان است.
موردی که به مشاهبش در نقدی که برای فیلم Promising Young Woman در سایت تکراتو نوشته بودم اشاره کردم. فیلمی که اینروزها در چندین شاخه هم کاندیدای اسکار 2021 شده است و موجبات خنده من را فراهم کرده است.
برگردیم به نقد فیلم خودمان. هاچ منسل قصه ما بعد از این دستبرد که آنرا برای خود شکستی عمیق تلقی میکند از خوابی طولانی مدت بیدار میشود و سعی میکند آدم عصیانگری شود. تعجب نکنید شخصیت پردازی در همین حد ضعیف و بچگانه اتفاق میافتد.
طولی نمیکشد که او تبدیل به کسی میشود که در مقابل ظلم ایستادگی میکند. این رویکرد جدید هاچ را در معرض دید رئیس مافیای مواد مخدر یولیان کوزنتسوف (با بازی الکسی سربرایکوف) قرار میدهد و باعث میشود که هاچ برای بقای خود علیه گروهی از روسها بجنگد. روسهای کلاسیک سینمای هالیوود که اغلب خلافکار هستند یا در بهترین حالت تاجر ها.
نقد فیلم Nobody 2021
فیلمنامه کولستاد برخی از ترفندها را از جان ویک به عاریه گرفته است که به خوبی نمایان است. مولف اثر میخواهد هاچ را به عنوان مردی با گذشته ای خشن ترسیم کند و میخواهد به سراغ ماجراجویی تازهای برود.
متأسفانه این زاویه دید در فیلم Nobody درنیامده و مشخص نیست زیرا این فیلم به سختی از سطح زندگی خانوادگی هاچ فراتر میرود. شخصیت پردازی همسر و دوفرزند او به هیچ وجه درنیامده است. کارگردان از اعضای خانواده او به عنوان دستگاه هایی استفاده کرده که برای نشان دادن وضعیت فعلی هاچ به کار فیلمساز میآید و لاغیر.
به انضمام کلک ریزی که معمولا این دست از فیلم سازان درجه سه بکار میبرند: شخصیتهای کناری را ضعیف کن تا نقص اصلی به چشم بیاید و با این کلک ضعف خود را در شخصیتپردازی نقش اول پوشش میدهند.
بیشتر بخوانید:
نقد مستند معضل اجتماعی ؛ مدل سازی انسانی
نقد مستند شکارچیان ترافل ؛ دنیای در حال مرگ
این ضعفهایی که اشاره کردم آثار ماتاخر دارد که در ادامه به آنها اشاره خواهم کرد. این باعث میشود که سکانسهای اکشن بعدی به جای کاتارسیس شما را به حسی نزدیک به کلاریزماتیک بودن شخصیت نقش اول نزدیک کند. زیرا هیچ کس فاقد یک احساس جذاب برای جلب نظر بینندگان است. این روایت به دلیل عدم وجود قصهای غنی و جالب برای جلب نظر مخاطب بیشتر صدمه می بیند.
نقد فیلم Nobody 2021
کارگردان فیلم هیچکس ایلیا نایشولر مشهور است به هاردکورکار هنری سینمای هالیوود. او به وضوح در دنیای خود چرخ میزند و در حال ساخت مجموعهای از مجموعه های اکشن سرگرم کننده است. اما فیلم هیچکس حتی نزدیک به جان ویک یا عناوین مشابه هم نمیشود.
اما آنها هنوز هم پر از خشونت است تا به شما کمک کند تا به ی وگرافیکی از خشونت هالیوودی برسید. در کارگردانی فیلم و در درجه اول در زوایای وسیعتر با کمبود کات مواجه میشویم. با توجه به نحوه فیلمبرداری این فیلم به راحتی میتوان گفت که کارگردان اثر خود را به جان ویک متعهد کرده است که قطعاً به صحنه های اکشن کمک می کند تا با تأثیرگذاری در نظر گرفته شده جریان پیدا کنند و به دل مخاطب بنشینند.
اما از نظر داستانی صحنه ها بندرت چیزی غیر از هیجانات سطحی را روایت میکنند. اما کسانی که مثل بنده به دنبال یک موضع سختگیررانه هستند احتمالاً چیزی برای لذت بردن پیدا نمیکنند. دعوا در اتوبوس که در اوایل فیلم اتفاق می افتد یک سکانس است که بیش از بقیه برجسته شده.
کارگردان اثر حضور در صفحه نمایش و جذابیت کاری موردعلاقه خود را به گونه ای کانالیزه میکند که هاچ را به شخصی تبدیل کند که مخاطبان بتوانند از آن لذت ببرند. بخشی از جذابیت انتخاب بازیگران وی و آنچه در فیلم به خوبی کارکرد دارد این است که او نمونه اولیه این نوع نقش ها را نمیآفریند اما با این وجود راهی پیدا میکند که آن را به شکل قانع کننده ای اجرا کند.
از صحنه های دراماتیک و کمدی کارگردان نیز به خصوص در صحنه هایی که هاچ به زندگی و انتخابهای خود میاندیشد در فیلم به خوبی استفاده میشود. با این حال او مجبور است کل بار فیلم را روی دوش خود تحمل کند زیرا همانطور که پیش تر اشاره شد بسیاری از نقشهای دیگر به درستی پرداخته نشده اند.
بیشتر بخوانید:
نقد فیلم ماهی کوچک 2021 ؛ شیوع ویروسی جدید
چرا باید منتظر فیلم ماتریکس 4 باشیم؟
بازیگران نقش مکمل متشکل از نامهای بزرگی مانند کانی نیلسنریال کریستوفر لوید و دیگران کار زیادی ندارند. این بدان معنا نیست که کسی در Nobody عملکرد خیلی بدی ارائه میدهد.
نقد فیلم Nobody 2021
به جای جان ویک بعدی بهتر بود نوبادی را میساختند و ساختند. که این میتواند برای برخی ناامید کننده باشد. البته که سرگرم کننده است که کارگردان در این مرحله از زندگی حرفه ای خود چیز جدیدی را امتحان میکند (از نظر خودش).
اما فیلم هیچکس به وضوح نمیداند آن چیز جدید چیست و هرگز خود را خیلی جدی نمیگیرد و محصول نهایی در حد سرگرمی باقی میماند. البته بنابر ضرب المثلی ترکی: هر محصولِ کوری یک خریدار کور هم دارد. بنابراین کسانی که به دنبال اکشنی شیک و تین ایجری هستند ممکن است به هیچکس دسترسی پیدا کنند.
نقد فیلم Nobody 2021
فیلم دلهرهآور یا تریلر (thriller) یا تعلیقی (suspense) یک ژانر فیلم است که در مخاطب اضطراب و دلهره و حس تعلیق ایجاد میکند. فیلمساز در این ژانر بهرهبرداری ویژهای از عنصر تعلیق میکند که در بیشتر داستانهای این فیلمها دیده میشود.
تنش در فیلم به وسیله به تأخیر انداختن در چیزی که مخاطب اجتنابناپذیر میداند و از طریق موقعیتهای تهدیدآمیز یا گریپذیر ایجاد میشود.
مخفی کردن اطلاعات مهم از بیننده، صحنههای مبارزه و تعقیب و گریز در این ژانر متداول است. معمولا در فیلمهای دلهرهآور زندگی تهدید میشود، مانند زمانی که شخصیت اصلی متوجه نمیشود وارد یک موقعیت خطرناک شده است.
شخصیتهای فیلمهای دلهرهآور با یکدیگر یا با یک نیروی خارجی در تضاد هستند، که گاه میتواند انتزاعی باشد. شخصیت اصلی معمولاً در برابر یک مسئله مانند فرار، مأموریت یا رمز و راز قرار میگیرد.
ژانر دلهرهآور معمولاً با ژانرهای دیگر ترکیب میشود. ژانرهایی مانند فیلم اکشن، فیلم ماجراجویی، فیلم فانتزی و فیلم علمی تخیلی. ژانر فیلم ترسناک نیز پیوند نزدیکی با ژانر دلهرهآور دارد چرا که هر دو تنش و اضطراب ایجاد میکنند.
یک مضمون معمول در فیلمهای دلهرهآور شامل قربانی بیگناهی است که دربرابر جنون قرار میگیرد. همانطور که در فیلم ربهکا هیچکاک دیده میشود؛ جایی که خانم دانورس سعی میکند خانم وینتر را ترغیب کند که پایین بپرد.
البته که این قیاس به خودی خود معالفارق است. مقایسه هیچکاک و نیشولر را عرض میکنم اما نیشولر میتوانست با همان فیلمنامه ضعیف هم مارا معلق نگه دارد و دست کم اندکی از امکانات ژانری که خود را سردردارش میداند استفاده کند.
پیش تر اساس و تعریف فیلمهای دلهره آور را برایتان تعریف کردم در ادامه این جستار به تعریف کوتاهی از فیلم اکشن نگاه خواهیم انداخت و در پی آن خواهیم بود که ارتباط فیلم نوبادی با این تعاریف را پیدا کنیم.
فیلم اکشن یا فیلم حادثهای، یکی از ژانرهای فیلم است که در آن یک یا چند قهرمان اصلی با مجموعهای از درگیریهای فیزیکی، رزمی و جنگی روبرو میشوند. قهرمان اصلی فیلم برای پیروزی باید بر دشمنان خود غلبه کند. دوران رشد فیلمهای گونه پرحادثه بیشتر در دهه ۱۹۷۰ بود. در طول تاریخ این گونه، از بروس لی به عنوان نخستین بازیگری که باعث حرکت و محبوبیت آن شد، یاد میکنند.
درک کلستاد نویسنده سه گانه جان ویک است که بیشتر ایده اصلی فیلمنامه نوبادی را از آن مجموعه گرفته است. به این شکل که آنها را در مخلوط کن قرار داده و حاصل کارش شلم شوربایی است که مشاهده کردید یا خواهید کرد (یا نکنید )).
او نام بزرگی مانند باب ادنک را هم در فیلمنامه بیسر و تهش که هیچ نسبتی با درام ندارد غرق کرده. در این مخلوط کن یک کریستوفر لوید هم اضافه شده است که او هم درین کارزار نقش خود را نمیتواند به خوبی ایفا کند.
کریستوفر لویدِ افسانه ای که شاید با فیلم دیوانه از قفس پرید او را به خاطر بیاورید. او یکی از آن دیوانه های دوست داشتنی تیمارستان بود. باری به عقیده برخی دیگر از مخاطبان و منتقدان سینما کریستوفر لوید نقش سرگرم کنندهای را ایفا کرده است.
نقد فیلم Nobody 2021
من درین فیلم باب اودنکرکی میبینم که غرق در محبوبیت پنج سال اخیر خود است. محبوبیتی که طی این سالها و به واسطه ی نقش آفرینی بی نظیرش در سریال بیریکینگ بد همیشه ثابت بوده. اما او در فیلم هیچکس که یک داستان سرراست و خطی در مورد یک مرد عادی که به جنون میرسد نتوانسته خود را نشان دهد. اکتهایش اگزجره است. ری اکتهایش مصنوعی و باور نکردی است. صحنه های زد و خوردش را هم بهتر است بخندم و از رویش عبور کنم.
در این چنین فیلمها هیچ نیز از یک افتتاحیه قوی بهتر نیست که اتفاقا در فیلم به خوبی اتفاق میافتد. ما با مردی خانواده دار مواجه میشویم که خانه اش را در چهار دقیقه سرقت کرده اند. ازین ایده همه چیز درمیآید از کمدی بگیرید تا اکشن دلهره واقعی که پیشتر به آنها اشاره کردم اما درین فیلم این شروع رویایی با زوالی تدریجی مواجه میشد و در آخر همه چیز به شامورتی بازی هالیوودی بدل میشود.
گویی تمام عوامل فیلم دست به دست هم داده اند که فیلمی ضعیف را روانه بازار سینمای اینروزهای دنیا بکنند که البته تمام قد موفق بوده اند. البته بنده به عنوان نویسنده این مقاله مطمئن هستم این فیلم برای جهان سوم ساخته شده نه برای عُمومِ آمریکاییها.
برای مردمانی که به واسطه دروغهای روز افزون سینمای غرب و القای این حس که:
باشه اگه بدبختی اگه نون نداری اگه تا خرخره زیر قرضی اگه زن و بچت بهت کنایه میزنن اگه بیچاره ای یه روزی میرسه که نوبت توام میشه که خودتو نشون بدی و خدا رو چه دیدی شاید یه روزیم تو ابر قهرمان شدی رفتی با رئیس مافیا ها در افتادی و همه رو تویه چشم به هم زدن نابود کردی.
این حرامزادگیِ هنری که سالهاست در بخش جدی ای از سینمای غرب رواج داد انسان بیچاره شرقی را آرام میکند و اختگی و انفعال را همچون افیونی در رگهای شخص جاری میکند. همچون آن پیرزن دوستداشتی فیلم مرثیهای برای یک رویا که غرق در رویای رفتنش به تاک شو به زوال رسید و در آخر نابود شد.
نقد فیلم Nobody 2021
در این نوشتار به نقد فیلم French Exit 2020 به کارگردانی ازازیل جیکوبز میپردازیم. در ادامه با بررسی، تحلیل و نقد فیلم خروج فرانسوی در سایت تکراتو همراه ما باشید.
فیلم کمدی سیاه French Exit یا خروج فرانسوی با بازی میشل فایفر (Michelle Pfeiffer)، لوکاس هجز (Lucas Hedges) و کارگردانی ازازیل جیکوبز (Azazel Jacobs) فیلمی است اندکی قابل توجه.
در این فیلم فایفر و هجز را به عنوان مادر و پسری ثروتمند به نام فرانسیس و مالکوم پرایس میبینیم. آن دو گربه ای بنام فرانک کوچولو که تریسی لتس (Tracey Letts) صداپیشگی آن را برعهده دارد، دارند.
این خانواده ثروتمند پس از مرگ جنجالی پدر خانواده با پذیرفتن پیشنهاد یکی از دوستانش برای رفتن به آپارتمان خالی وی، به همراه پسر بزرگ و گربه اش از نیویورک به پاریس سفر میکنند.
فیلم خروج فرانسوی محصول سونی پیکچرز است که براساس فیلمنامهای از پاتریک دوویت (Patrick DeWitt) ساخته شده است. جیکوبز و دوویت قبلا در فیلم Terri یا تری (یک کمدی خشک درباره یک نوجوان قلدر) با بازی جان سی رایلی (John C. Reilly) با یکدیگر همکاری داشتند.
در این کمدی سیاه و تلخ، فایفر نقش یک بیوهی بیپول را بازی میکند که به همراه پسرش لوکاس هجز و گربهاش به پاریس میرود. یا به عبارتی دیگر میشود اینطور داستان را خلاصه کرد: یک فرد سالخورده در منهتن که با آنچه به سختی از ارثش باقی مانده زندگی میکند به همراه پسر و گربه اش به یک آپارتمان کوچک در پاریس نقل مکان میکند.
French Exit یک فیلم عجیب است؛ بخشی درام، بخشی کمدی بسیار تاریک. در قلب آن فرانسیس قرار دارد، که با درخشش پرتحرک توسط میشل فایفر به تصویر کشیده شده است. فرانسیس شخصیتی جذاب، نامنظم، مخرب و به طرز دردناکی آسیب پذیر است. به اندازه کافی عجیب. او مرا به یاد Cruella دیزنی می اندازد: این دو زن دارای نوعی خودشیفتگی بی پروا اما شکننده هستند.
چگونگی شکل گرفتن روابط
فهرست مطالبی که در ادامه ی نقد فیلم French Exit خواهید خواند به شرح زیر است:
نقاط قوت:
نقاط ضعف:
فایفر در مصاحبه ای گفته است:
من واقعاً عاشق این شخصیت شدم. کتاب را بسیار دوست داشتم و نمیتوانستم آن را زمین بگذارم. بهشدت سرگرمکننده بود و به نظرم شخصیتهایش بسیار تأثیرگذار و غریب میباشند.
فکر میکنم روابط را بررسی میکند، روابط عمیق و اینکه چگونه مردم میتوانند زندگانی متفاوتی بگذرانند اما بهشکلی باورنکردنی با یکدیگر در ارتباط باشند. فکر میکنم همهی این مسائل در زندگی هر شخصی وجود داشته باشد.
این فیلم، یک فیلم غم آلود میباشد. و شخصیتها از وضعیت بغرنج خود آگاه هستند و مشتاقانه اظهار نظر میکنند. از آنجا که آینده فرانسیس در یک مقطع ویژه تاریک به نظر میرسد، او به بهترین و تنها دوست خود، جوآن (سوزان کوین دوست داشتنی) میگوید که می داند چه کلیشه ای او را درگیر کرده است.
ازازل جیکوب در فیلم خروج فرانسوی بواسطه نوعی کمدی از انحطاط بورژوازی میگوید. که توسط پاتریک دوویت نوشته شده و از رمان کمیک خود اقتباس کرده است.
فیلم را میتوان تحت تاثیر آثار وس اندرسون بدون طراحی خاص تولید و با ساختاری دمدمی مزاج توصیف کرد. گرچه نگاه تکنیکی و فیزیکی کارهای اندرسون دقیقاً همان چیزی است که هدف اوست. درواقع وی میخواهد ما را از این واقعیت خارج و به دنیای خیال پرت کند. اما فیلم Exit French در حالت واقعی اتفاق میافتد. و نمیتواند آن تاثیری که اندرسون بر ما میگذارد او هم بگذارد.
فرانسیس پرایس (میشل فایفر) زنی تجملاتی، نسبتاً تلخ است که رابطه متفاوت او با پسرش، مالکوم (لوکاس هجز)، هنگامی شروع میشود که وی را بدون هماهنگی و آمادگی قبلی از مدرسه خارج کرد.
وی به مدت یک دهه از پول شوهر درگذشته اش برای امرار معاش استفاده میکند. او با اطلاع از اینکه وی از نظر اقتصادی ورشکسته شده است، آنچه را که باقی مانده است می فروشد و به همراه پسرش مالکوم (لوکاس هجز) به پاریس نقل مکان میکند.
از آن زمان آنها تا حدودی رابطه ای سخت و دور از هم را ایجاد کرده اند. هنگامی که فرانسیس اعلام کرد که آنها نیویورک را ترک می کنند، مالکوم مجبور میشود این خبر را به دوست دخترش، سوزان (ایموژن پوتز) برساند. که حقیقتا از این اتفاق خوشحال نیست، زیرا مالکوم هرگز جرات نکرده است که به مادرش بگوید او در زندگی اش کس دیگری را هم دارد. او چنان گوشه گیر شده و چنان نگاهش به کیف مادرش گره خورده است که حتی به ذهنش خطور نمیکند که با سوزان بتواند در شهر بماند.
بیشتر بخوانید:
هنگامی که مادر و پسر در محل زندگی خود در پاریس اقامت گزیدند، یک همسایه آمریکایی، مادام رینارد (والری مهافی)، وارد زندگی آنها میشود. صریحاً اعتراف میکند که او همیشه Frances را تحسین کرده است و می خواهد دوست او باشد. که در ادامه او باعث مشکلاتی خاص و ناراحتی Frances میشود.
میشل فایفر یکی از بهترین نقش های خود را در این فیلم بازی کرد. نقشی که زیبایی باور نکردنی او و همچنین توانایی او را برای برجسته کردن خود به تصویر میکشد.
و ویترینی برای سرزندگی ستاره کهنه کار است. حتی وقتی فیلم به شکل نامتعادلی با تعداد زیادی شخصیتهای فرعی پیش میرود، حضور پولادین فایفر لنگرگاه این روند است.
بیشتر بخوانید:
فیلمهای جیکوبز به طور معمول توانایی شخصیتهای غریب را به تصویر میکشد، و آنها را در دل جامعه به سازگاری مجدد میرساند و همچنین آنها را هدایت و راحت در این موقعیت ول میکند.
میتوان به جوانانی که اضافه وزن دارند، یا میتوان به اواخر فیلم خروج فرانسه اشاره کرد که، فرانسیس، شخصیتی که هرگز کارهای روزمره خود را به طرز معمول انجام نداده، حالا باید به شکلی دیگر عمل کند.
فایفر در نقش فرانسیس با ترکیبی هیجان انگیز از خستگی و ریتم و تمپوی بالا بازی میکند. و این نوع رفتار از وی تاثیر هنجارکشنیها و بزه کاریهای او را همچون خیانت، بیشتر میکند که این خود یک عمل جنون آمیز است. او با دیدن تحقیر دیگران، خود را به آرامش نزدیک میکند.
باز هم تاکید میکنم که عملکرد تماشایی میشل فایفر از نکات اساسی فیلم خروج فرانسوی میباشد. وی یک بار دیگر ثابت میکند (گویا که باید یادآوری کنیم) او چه بازیگر منحصر به فرد و ستاره ای تمام نشدنی است. فرانسیس، با نگاهی دیوانه وار، با موهای قرمز و خزهای گران قیمت و سیگاری روشن، به فایفر این فرصت را میدهد که خود را به خوبی نشان دهد.
مالیخولیا و تراژدی. در میان نگاه های پژمرده و تخریبهای ویرانگر، فرانسیس درد میکشد. یک زن گمشده به دنبال چیزی است تا به زندگی خود معنا و مفهوم بدهد. کاری کند که دیده شود و مورد توجه و قدردانی قرار گیرد. فایفر دقیقاً میداند که این شخصیت و این فیلم به چه چیزهایی احتیاج دارد و هر لحظه که او در تصویر ظاهر میشود لذتی مهار نشدنی را در وجود او میبینیم.
بیشتر بخوانید:
عملکرد فایفر در این فیلم عالی است؛ او فرانسیس را به عنوان زنی به تصویر میکشد که علی رغم تحول در داراییش، دیدگاه تیره و تار خود را نسبت به زندگی از دست نداده است و با این وجود هنوز در زیر نمای بیرونی او آسیب پذیری را احساس می کنید. حتی اگر اقدامات او اغلب غیرقابل درک باشد.
همانطور که فرانسیس در طول فیلم نفرت انگیز و دلهره آور ظاهر میشود، همانطور هم که داستان فیلم در ادامه میطلبد، منعطف عمل میکند. فایفر نشان میدهد که زیر آن پوشش اشرافی و حقه بازیهای به ظاهر تند و زننده، شخصی وجود دارد که باید از او مراقبت شود.
با وجود چنین شخصیت خاص و پر از انگیزه در قلب داستان، برای شخصیتهای دیگر دشوار است که برای جلب توجه ما رقابت کنند. لوکاس هجز، در نقش پسرش مالکوم، تلاش نمیکند و به راحتی در کنار میشل فایفر قرار می گیرد. شخصیتها بدون اینکه جای فرانسیس را در فیلم بگیرند، به داستان جهت بهتر نشان دادن خودش قوت خاصی را میبخشند.
بیشتر بخوانید:
هجز همچنین عملکرد فوق العاده ای را ارائه میدهد. همانطور که در فیلمهایی چون Boy Erased و Ben Is Back بازی فوق العاده ای را ارائه داد. هجز ور نقش مالکوم پرحرف نیست و چیزی شبیه به rasa (نظریه ای است که افراد بدون محتوای ذهنی ساخته میشوند و بنابراین همه دانش از تجربه یا درک حاصل می شود.) میباشد. همچنین باید از Poots ، Macdonald ، Mahaffey و Coyne نام برد، که تصویرهای ظریف از چهار زن جذاب را ارائه میدهند. در ادامه نقد فیلم french exit با ما باشید.
فرانسیس:
برنامه من این بود که قبل از تمام شدن پول بمیرم
فرانسیس جسارتی را که قبل از تمام شدن ثروتش داشت، چندین دهه بعد، در زمان حال، حتی در حالی که به او گفته می شود سرانجام ارث آنها تمام شده است، نشان می دهد.
به او هشدار داده شده بود که این اتفاق خواهد افتاد، اما او زنی نیست که منطقی رفتار کند. وقتی به او گفتند همه چیز را بفروشد و راهی جدید برای زندگی پیدا کند، ابراز تأسف میکند. واضح است که او هیچ برنامه ای برای تغییر لاکچری بازیهای خود ندارد و به جای این کار مایل به مرگ است.
سفر به پاریس صحنه های ملایم سرگرم کننده ای را ارائه میدهد که در آن فرانسیس و مالکوم نشان میدهند که چقدر با واقعیت اوضاع ارتباط ندارند. آنها با شخصیتهای عجیب و غریب روبرو می شوند.
سفر فرانسیس جستجوی ابدی یک مکان آرام است تا زندگی خود را هر طور که دوست دارد پیش ببرد. و زیبایی آن سفر این است که او عمیقا نمیخواهد در آن وضعیت باشد. او زنی با جایگاه فوق العاده است که وی را با توجه به کسالت و بیماری روحی، از ورود ناگهانی و خردکننده واقعیت کور میکند. حتی با دیدن وضعیت بغرنج خود، او از پذیرفتن تغییر شرایط و طریقی که پیش گرفته است، خودداری میکند و در بسیاری از موارد، به نظر میرسد قصد دارد به نابودی خود دامن بزند.
فرانسیس به اندازه کافی از جهان، از فرسودگی تعامل انسانی و عوارض روابط، برخوردار بوده است. در واقع، او ترجیح میدهد هرچه زودتر با تنها دست آویز خود، مالکوم، از آنها دور شود. اما در هر صورت نمیتواند اساس بقاء را نادیده بگید. باید با حذف خودش از کائنات کنار بیاید.
منبع:
درباره این سایت